زمانی که ما نیازمند کمک از یک مشاورو نامدار هستیم این نکات را نیز رعایت کنیم....
هر اطلاعاتی که لازم است از شخص مورد نظر بدست آورید.وبرای ثبت تمام آنها اقدام کنیدتمام برنامه های او را دنبال منید. دایما وبسایتش را چک کنید، برای دریافت خبرنامه اش ثبت نام کنید، فیس بوکس را لایک و توییترش را دنبال کنید.
اگر میخواهید رابطه ای را با یک فرد معروف پیوند دهید، در خواست خود را زودتر از زمان مشخص بیان نکنید این خلاف اصول روابط عمومی است . بهترین روش ملاقات با فرد مشهور از طریق روابط است. معرفی از طرف فرد دیگر این اطمینان را میدهد که درخواستتان بررسی شده - این رابطه از طرف کسی باشد که با شما ارتباط نزدیک دارد.
در هر نامه مطمین شوید نام گیرنده کامل آمده باشد. اگر اسم او همراه اسم های دیگربیاید، به آسانی شما معلوم است که خواسته شما به لیستی از افراد ارسال شده و احتمال دریافت پاسختان خیلی کم است. تحسین خود را با یک پیغام شخصی بفرستید.
افراد مشهور بسیار پرمشغله هستند و با افراد خیلی زیادی ملاقات میکنند. فکر نکنید شخص شما را به یاد آورد. به طور خلاصه نحوه ملاقاتتان را برایش یاد اوری کنید و یا از آشنای مشترکتان نام ببرید.
گفتگوی کوتاه این گونه صحبت ها در روزمره و در محیط ها و مکان های مختلفی اتفاق می افتند و البته از نظر حجمی بسیار زیاد نیز هستند، معمولا هم بی ربط به زمینه ای هستند که خریدار میخواهد بداند. برای یک بازاریاب آنچه جالب است، تعداد زیاد این صحبتها است،اما از نظر ارزش کاملا بی اهمیت هستند. گفتگوی پر محتوا این گفتگوها بسیار با ارزش تر هستند و بین علاقه مندان معدودی انجام میشوند و میتوانند به عنوان مرجعی به عنوان بازاریابی شبکه های اجتماعی استفاده قرار گیرند. در فضایی که این گونه جمع ها ایجاد کرده اند، به نوعی دیدی مثبت در باره برندها بوجود می آید. در این میان، بازاریاب ها این توانایی را دارند که در شبکه های آنلاین و آفلاین این بحث ها را راه بیندازند. برای موفقیت در این فعالیتها باید به شناسایی طرفدارانی که عاشق برندتان هستند، بپردازید. چون آن ها با بحث هایی که پیرامون برند ما می اندازند میتوانند، تبلیغ کننده خوبی برای آن باشند. گفتگوهای پر دامنه این بحث ها بیشتر در مورد موضوعات بیشتر سرگرم کنننده انجام میشود. وسعت زیادی از فضای مجازی هر روزه به این گفتگو ها اختصاص میابد که قطعا با فضای حرف های پر محتوا بسیار متفاوت است. برندها باید از فرصتهایی که از طریق این نوع گفتگوها بدست می آیند نهایت استفاده را ببرند. به طور مثال شرکت دیزنی و NBA از طریق همین گفتگوها و البته با رهیافتهای متفاوت، کسب و کار و فعالیتهای خود را به آگاهی دیگران می رسانند. نکته مهم این است که هر دو رهیافت سعی در تغییر مباحث ندارند بلکه تنها به رصد تمایلات و علایق می پردازند. در کل، حضور در این زمینه های گفتگو باعث می شود بخشی از آنها شوید و از منافع فراوان آن بهره ببرید و کاربرد زیادی در زمینه فروش و بازاریابی دارند.
دروضعی که صاحبان صنایع شبکه های اجتماعی و بازاریابی شبکه های اجتماعی را فرصتی برای بهتر شناخته شدن میدانند، اما مصرف کنندگان، خیلی کم تر تحت تاثیر قرار میگیرند. در واقع،رسانه های اجتماعی چندان نیروی قوی ای در بازاریابی و فروش نیستند که بخواهیم روی آن ها حساب ویژه ای باز کننیم. بنابر گزارشی، تنها 5٪ از مصرف کنندگان مورد بررسی، عقیده داشتند رسانه های اجتماعی تاثیر بسیار زیادی برآن ها داشته اند، و حتی اکثریت (62٪) آنها بی تاثیر بود این رسانه ها که چه چیزی را از کجا خرید کنند معتقد بودند. در گزارش دیگری نشان داده شده است که، 90 درصد کاربران، از رسانه های اجتماعی فقط برای اینکه با دوستان یا خانواده خود در ارتباط باشند استفاده میکنند، عملا به محصولات برندها توجهی ندارند. این درحالی است که بسیاری از برند ها همچنان فکر میکنند رسانه های اجتماعی دارای قدرت زیادی برای جذب مخاطبان هستند. نتیجه یک مشاوره کسب و کار شگفت زده کرد: "رسانه اجتماعی تنها بخشی از تجربه کلی برند با مشتری است. مشتری اگر ارتباط حسی و عاطفی قوی ای ، که از تجربه های خاصی بجز رسانه های اجتماعی آن را کسب کرده باشد، با برند داشته باشند، در آن هنگام بصورت فعال در رسانه جمعی ان برند شرکت میکند." این یعنی برندها باید به دنبال راهی برای جذب مخاطبان و حضور فعال آن ها در گفتگوهایی که در رسانه های جمعی انجام میدهند باشد. از طرفی، اغلب برند ها سعی میکنند با مشتری از طریق استدلال هایی که درست میپندارند در ارتباط باشندو با آنها تعامل داشته باشند، در حالی که باید از طریق روابط عمومی ببینند آن ها چه میخواهند و بدنبال چه چیزی هستند، نحوه تعامل و کیفیت آن را تعیین کنند. نه مثل بعضی شرکت ها که بدون توجه به خواسته های مشتری کار خود را ادامه میدهند. بر این اساس باید محصولات، مناسب با نیاز اشخاص در نظر گرفت. حتی سخنرانی ها، تبلیغات، کوپنها یا ویدئو های ساخته شده نیز باید بر این اساس تنظیم شوند. بنظر من مشکل دراین است که برندها در زمینه انتخاب نحوه انتقال پیام ها مشکل دارند برای اینکار میتوانند از مشاوره برندینگ هم استفاده کنند . چون خود را در وضعیتی قرار داده اند که مشتریان در آن احساس راحتی نمیکنند.به همبن دلیل است که هنوز بسیاری از تبلیغات بر اساس روش قدیمی "ایجاد وقفه" ساخته می شوند. با این حال، مورد دیگری که در گزارش های ذکر شده وجود دارد این است که به ظرفیت های شبکه های اجتماعی اشاره دارد. به طوری که، اثر این رسانه ها را به روشی غیر مستقیم بیان میکند و تاکید بر اعداد و ارقام ناشی از درآمد را تنها دلیل اثر گذاری این رسانه ها نمیداند. مصرف کنندگان برندهای مختلف همواره با یکدیدگر سر برند مورد علاقه خود بحث میکنند و برندها تمایل دارند همه بحث ها و تعاملات شان را دسته بندی کنند. از این رو اینگونه گفتگوهای دو طرفه میتوانند به شیوه های گواگونی شکل بگیرند و ارزش هر یک نیز متفاوت خواهد بود.
قبول کردن رهبری یک گروه عملی پیچیده، استرس زا و پراز چالش و نیازمند روابط عمومی بسیار است. وقتی این حس له شما دست داد که در رهبری گروهتان به بن بست رسیده اید و توانایی ادامه دادن ندارید نگاهی به این جملات بیندازید.
۱) دو روش برای پخش نور وجود دارد: اینکه شمع باشیم و یا اینکه آیینهای باشیم که نور شمع را منعکس میکند. (Edith Wharton)
2) به مردم توجه کنید و روابط عمومی قوی داشته باشید و آن ها نیز به حیات کار شما توجه میکنند. (Maxwell)
3) مساله این نیست که چه کسی بمن اجازه این کاررا میدهد؟ مساله این است که در برابر من قرار میگیرد؟ (Ayn Rand)
4) شغل من ساده گرفتن کارها برای کارمندهایم نیست. شغل من تبدیل کردن کارمندانم به انسان های بزرگتر است. (Steve Jobs)
5) رهبری یعنی ایجاد زمینه ای برای اینکه افراد ایده هایشان را گسترش دهند. (Seth Godin)
6) اولین مسئولیت یک رهبر این است که واقعیت را شرح دهد. آخرین مسئولیت او این است که بگوید : متشکرم. در این بین او یک خدمتگذار تمام عیار است. (Max DePree)
7) رهبری، ظرفیت تبدیل چشمانداز به واقعیت است. (Warren Bennis)
8) عالی ترین راه برای پیشگویی آینده، خلق آن است. (Alan Kay)
در سال های گذشته ما به بررسی کسب و کار تاجران داخلی و خارجی پرداخته ایم.ما به این نتیجه رسیده ای که تمامی این تاجران همگی به یکسری از نکات پایبند بوده اند.در این مطلب ما به بررسی این نکته ها میپردازیم.
بعضی از ویژگی های تاجران موفق به شرح زیر است:
۱) همیشه در پی افزایش اطلاعات خود هستند.
2) در هرکاری دارای احساس مالکیت دارند.
3) به خودشان و توانایی هایشان ایمان کامل دارند؛ معتقدند که شک آفت تجارت است.
4) انتقاد را قبول میکنند و دارای روابط عمومی قوی هستند.
5) بسیار خلاق هستند و انعطاف بخرج میدهند.
6) دید مثبت دارند.
7) دارای اطلاعات زیادی هستند و دایم آن را بروز میکنند.مثلا بازاریابی آنلاین این روزها در زمینه بازاریابی و فروش بسیار مورد توجه است
8) بسیار دقیق و منظم هستند.
9) مهربان و خوشرو هستند.
10) آینده نگر هستند.
11) بسیار مرتب هستند.
مشتریان در بازاریابی و فروش به بزرگترین شاخصه ی خود تبدیل میشوند.این یعنی اگر ما ه عنوان یک بازاریاب قصد این را داشته باشیم که پیشرفت کنیم با در روابط خود با مشتری بسیار عالمانه رفتار کنیم و به مشتری و همه ی حرف های آن احترام قائل شویم. یک جمله ساده میتواند شخص را شاد یا برعکس غمگین کند. فکر میکنید چرا برخی شرکت ها مشتریانشان را از دست میدهند؟ عدم کیفیت؟ قیمت های بالا؟ عامل از دست رفتن مشتری فقط قیمت و کیفیت نمیتواند باشد.مواردی مانند نامیدی، برخورد سرد و بی تفاوت فروشنده و.... میتواند در از دست دادن مشتری ها موثر باشد. اگر فقط بفکر خود و سود باشید مشتریانتان بسرعت از دست میرود. فروشندگان با تجربه تمام تلاش خود را میکنند مشتری را حفظ کنند زیرا قانون بازار، به دست مشتری است وباید این نکته را بخاطر داشت که هزینه جذب مشتری جدید خیلی بالاتر از حفظ مشتری قدیمی میباشد.ارتباط درست و موثر میتواند علاوه بر حفظ مشتری فعلی مشتری جدید هم جذب کند. انسان ها کاملاً از لحاظ رفتاری با هم متفاوت هستند پس باید بتوانید آنها را بهتر و دقیق تر بشناسید. خودتان را به جای مشتری بگذارید و به این فکر کنید که از فروشنده چه انتظاراتی دارید.
در این راه میتوانید از خدمات شرکت های ارایه دهنده مشاوره کسب و کار نیز بهره مند شوید